تقدیم به عشقم=128

تقدیم به عشقم=128

و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که 

همدمت اجازه بوسیدن دهد 

و تو با نهایت عشقی که در دل داری 

بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!!!

دلگیر میشوم وقتی فکر میکنم, عاشقانه هایی که برایت می نویسم,
مثل چای هایی هستند که خورده نمیشوند,
یخ می کنند, و باید دور ریخت...!

 

 

نبودنت را با ساعت های شنی اندازه گرفته ام یک صحرا گذشته است.

 

 

آنقدر باورت دارم که اگر بگویی بارانم....
از صدایت خیس میشوم

 

 

 روزگاری خواهد رسید... 

 

همچنان كه در آغوش دیگری خفته ای , به یاد من , ستاره ها را خواهی شمرد  تا آرام شوی... 

 

دلت هوایم را خواهد كرد 

 

به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را... 

 

خنده هایمان را... 

 

اشكهایم را... 

 

حرف هایم را... 

 

در آن لحظه در دلت میگویی : دلتنگت شده ام

 

 

آغوش تو که باشد...
خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست...
تپش های قلبت می شود لالایی کودکانه ام...
کنارم بمان...
میخواهم...
صبح چشمانم...
در نگاه تو... بیدار شوند...

 

 

بیا و.

 

کنارم بمان..

 

 گر تجسم خوشبختی...

 

خوشبختم نمی کند...!

 

 

دلم یک بغل " تو " را می خواهد..

 

دلم می خواهد..برای یک عمر...

 

به یک دو نفره ی دوست داشتنی دعوتم کنی..

 

 تنگ در آغوشم بکشی...آنقدر که نفسم را در نفست پیدا نکنم... 

 

کمی عقبم ببری...به چهره ام خیره شوی...

 

 و بی اختیار...

 

یک لب کشدار از من فرو ببری...

 

 

خوشبختی...

 

تعاریف گوناگون دارد...

 

به تعداد آدم های دنیا...

 

عمر من یکی به خوشبختی قد نمی دهد گل قشنگم...

 

می دانم در انتظار تو فرو می شکند...

 

و تو خوب می دانی که من خوشبختی را نمی خواهم...

 

من تو را می خواهم..

 

گل قشنگم....

 

پس کی می خواهی از سفر برگردی...؟؟

 

 

برای تو...برای تو که مدتهاست...بی آنکه باشی...هر لحظه...با فکرت زندگی کرده ام...

 

ماندن بهانه میخواهد...نوشتن دلیل...بهانه ی من کجایی؟؟

 

میخواهم بمانم...میخواهم بنویسم...

 

بیا...برگرد...

 

چتر ها را باید بست ، زیر باران باید رفت . فكر را ، خاطره را زیر باران باید برد . با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت . دوست را ، زیر باران باید دید . عشق را زیر باران باید جست . زیر باران باید با زن خوابید . زیر باران باید بازی كرد . زیر باران باید چیز نوشت ، نیلوفر كاشت.

 

 

وای باران، باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پر مرغان نگاهم را شست.

 

 

چقدر احمقانه هست !!!!
از یک قهوه تلخ انتظار فال شیرین داشتن

 

 

روی یک کاغذ بی خط، حرفای خسته به نوبت
روی سرزمین نامت، حرف ت کرده قیامت
ت مثه تو مثه تردید، ت مثه آخره طاقت
مثه تنهایی مثه تب، مثه آخره خیانت
عزیزم نقطه ته خط، برو با خیال راحت
به تو تقدیم این ترانه، عوض جواب نامت

 

 

روی آن شیشه تبدار تورا"ها" کردم، اسم زیبای تورابانفسم جاکردم، شیشه بدجوردلش ابری وبارانی شد، شیشه رایک شبه تبدیل به دریاکردم، باسرانگشت کشیدم به دلش عکس تورا، عکس زیبای توراسیرتماشا کردم

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها:
[ شنبه 13 دی 1393برچسب:تقدیم به عشقم, ] [ 6:51 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

*************

مرجع كد اهنگ


کد ِکج شدَنِ تَصآوير

***