قحطی عاطفه...
مترسک را دار میزنند
به جرم دوستی با پرنده ای که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد...
وراست میگفت شاعر:اینجا قحطی عاطفه است..
(عشقم عاشق این متنه واسه همین گذاشتمش تو وبم.........و از اینجا داد میزنم......... هادیم دوست دارم)
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: