حس 3 "آرامش بعد از طوفان"

حس 3 "آرامش بعد از طوفان"

پشت میز ماهگونی رنگ دفترم نشستم و به رفتار احمقانه دیروزم فکر می کنم ...

چرا اینطوری شد؟ چرا به اون حال افتادم ..

ماگم رو دستم می گیرم و کمی مزه می کنم .. نمی دونم چیه اما ترشه .. دست پخت جدید آبدارچی کیمیاگرم! از دیروز این معجون بسته به ناف من! البته خب گویا اثر داشته انگار کمی عقل به سرم برگشته ...

وسط این اتاق سفید و مشکی این میز بزرگ و چند تا تابلوی ماهگونی رنگ و یه کتابخونه کوچیک به خودم فکر می کنم که خوشبختم که احمقم که از نبودن اون دیروز قیل و قال راه انداختم .. که اگه بود الان به جای اینجا معلوم نبود کجا باشم ..

کمی دیگه می خورم .. ترش و تلخ انگار ..

فکر می کنم دقیقاً مثله من! انگار از اون روز پنج سال پیش یه زهر ته وجودم موند .. انگار این اشتیاق واسه بودن اون فقط واسه اینه که زهرو به وجودش بریزم!

انگار راحت می شم اگه خالی بشه .. اگه نیشمو بزنم .. آره ته مغزم همیشه منتظر امروز بودم که این موقعیت داشته باشم و بعد ببینمش وگرنه دیدنش که سخت نبود .. سر راهش قرار گرفتن ..

اما حالا .. حالا باید نقشه ای داشته باشم .. اما ندارم ..

لبخند می زنم .. نقشه! .. باران جون می ده واسه اینجور کارا ..

آنچنان موضوع جنایی می شه که من همیشه فکر می کنم یه جنایت کار یه گوشه وجود اون کمین کرده تا خودشو نشون بده

باید بسپرمش به دست باران!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها:
[ 29 شهريور 1393برچسب:, ] [ 14:49 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

*************

مرجع كد اهنگ


کد ِکج شدَنِ تَصآوير

***